تموم

ساخت وبلاگ
منو تو ، به مرور زخمی کردیم همو . یه روزایی از زندگیمون ، یه جاهاییش که جز خودمون هیشکی کنارمون نبود . بعد از اینکه حسابی رگامون باز شدن ، تو دستاتو گذاشتی روی زخمای من ، من دستامو گذاشتم روی زخمای تو . موندیم . داستان این بود که فهمیده بودیم اگه دستمونو برداریم میمیریم . حالا ، چیزی که امروز منو تو رو کناره هم نگه داشته عشق نیست . دوس داشتن نیست
حتی عادتم نیست . نیازه . کافیه یکیمون خسته شه ، بگه بیخیال . دستشو ورداره ، بشینه یه گوشه و صبر کنه که همه چیز تموم شه . تموم

لذتی که تو مردم آزاری هست تو انسانیت نیس...
ما را در سایت لذتی که تو مردم آزاری هست تو انسانیت نیس دنبال می کنید

برچسب : تموم شد,تموم شهر خوابیدن,تموم دنیا یک طرف,تموم شدن امتحانات,تموم حس تاریخو,تموم دنیای بابا, نویسنده : ahavijoriatd بازدید : 37 تاريخ : جمعه 12 شهريور 1395 ساعت: 2:34